هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق یار خود سخن می‌گوید. او با وجود درد و رنجی که از دوری معشوق تحمل می‌کند، همچنان به عشق خود پایبند است و از این راه سخت نمی‌هراسد. شاعر از غم و اندوهی که بر دلش سنگینی می‌کند می‌گوید و امیدوار است که روزی خبر وصل یارش دلش را شاد کند. او از دیگران می‌خواهد که جز غم معشوق، هیچ غم دیگری بر دل و جان خود ننهند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۷

یار ز پیمان ما گر چه سری می‌کشد
بار غمش را دلم بی‌جگری می‌کشد

آن بر و آن دوش را هم به کنار آورم
گر چه به ناز از برم دوش و بری می‌کشد

گر چه دلیلیم نیست در شب تاریک هجر
می‌روم این راه، کو هم به دری می‌کشد

سینه سپر کرده خلق تیر غمش را و او
دم بدم آن تیر هم بر سپری می‌کشد

گرچه نداریم هیچ دل به سر کوی او
از لب و از چشم مات خشک و تری می‌کشد

تن چو خیالی شدست، زانکه به روزی چنین
دل به خیال رخش دردسری می‌کشد

بر دلم اندیشهاست ساکن و سنگین چو کوه
کو به میانی چو موی چون کمری می‌کشد

از خبر وصل او تا دل ما خوش کند
باد ز هر گوشه‌ای هم خبری می‌کشد

جز غمش، ای اوحدی، بر دل و برجان منه
محنت گیتی بهل، تا دگری می‌کشد
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.