هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و درد هجران است. شاعر از غم و رنج دوری از معشوق می‌گوید و آرزوی دیدار و وصال او را دارد. او از نبود محرمی که دردش را درک کند و همدمی که قصه‌ی عشقش را بشنود، شکایت می‌کند. شاعر با توصیف زیبایی‌های معشوق، از عشق و ارادت بی‌پایان خود سخن می‌گوید و امیدوار است که روزی شاهد جمال معشوق شود.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۸

کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟
به نام من ز لبت بوسه‌ای سؤال کند؟

دلم قرین غم و درد و رنج و غصه شود
چو یاد آن لب و رخسار و زلف و خال کند

نه محرمی که لبم نامهٔ بلا خواند
نه همدمی که دلم قصهٔ وصال کند

نیامدست مرا در خیال جز رخ تو
اگر چه نرگس مستت جزین خیال کند

مرا دلیست سراسیمه در ارادت تو
که از سماع حدیث تو وجد و حال کند

به گرد روی چو ماهت ز زلف می‌بینم
شبی دراز، که روز مرا چو سال کند

اگر چه بار غم خود تو سهل پنداری
نه هم‌دلیش بیاید که احتمال کند؟

ز سیم اشک مرا دامنیست مالامال
ولی رخ تو کجا التفات مال کند؟

به دیدنی ز تو راضی شدیم و غمزهٔ تو
امید نیست که آن نیز را حلال کند

ز بار هجر تو گشت اوحدی شکسته، مگر
دوای خویش به دیدار آن جمال کند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.