هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و سودای معشوق خود سخن می‌گوید. او از تأثیرات عمیق این عشق بر دل و روح خود می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه این عشق او را بی‌دل و دین کرده و زندگی‌اش را تحت تأثیر قرار داده است. شاعر از رنج‌ها و غم‌هایی که به خاطر این عشق متحمل شده سخن می‌گوید و در عین حال، این عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند و تغییردهنده در زندگی خود می‌بیند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالانی که توانایی درک مفاهیم پیچیده‌تر را دارند، مناسب است.

غزل شمارهٔ ۳۰۰

هر نفسی عشق او بی‌دل و دینم کند
آتش سودای او خاک زمینم کند

نور بپاشد ز روی، باز بپوشد به موی
بیدل از آن می‌شوم، عاشق ازینم کند

تا بگشایم به دم، بند طلسم قدم
نام بزرگین خود نقش نگینم کند

گر بگزیند مرا از پی کشتن بود
زان نشود شادمان دل که گزینم کند

گر بگشایم ز لب مهر خموشی دمی
روی چو مهرش سبک میل به کینم کند

رخ چو به کار آورم، طاق دو ابروی او
با غم و با درد خود جفت و قرینم کند

هر غم و رنجی که هست بر دل من مینهد
این همه دانی که چه؟ تا همه بینم کند

هم شب اول که دل طرهٔ او دید ، گفت:
زلف کمند افگنش قصد کمینم کند

چون به کمان غمش دست کشیدن برم
آخر کار، اوحدی، در پی اینم کند
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.