هوش مصنوعی: این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید. شاعر از درد هجران و رنج‌های عشق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که معشوق دل و جان او را برده و او را در فراق خود آزرده کرده است. شاعر از جفاهای معشوق و تأثیرات آن بر خود می‌گوید و از اشک‌هایش که بر اثر درد فراق جاری شده‌اند، یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات پیچیده و دردهای عاطفی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۱۰

دلدار دل ببرد و زما پرده می‌کند
ما را ز هجر خویشتن آزرده می‌کند

دل برد و جان اگر ببرد نیز ظلم نیست
شاهست و حکم بر خدم و برده می‌کند

ما را ز هجر خویش بده گونه مرده کرد
اکنون عتاب و عربده ده مرده می‌کند

یکتایی دلم ز جفا هر دمی دو تا
آن طرهٔ دراز دو تا کرده می‌کند

طفلان دیدگان مرا دایهٔ غمش
از خون دل برای چه پرورده می‌کند؟

چشمش ز پیش زلف سیه دل نمی‌رود
وین نازنیست خود که پس پرده می‌کند

گلگون اشک دیده ز درد فراق او
بر روی اوحدی گذر آزرده می‌کند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.