هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد عشق و فراق سخن میگوید. او از صبر در برابر ستم معشوق و ناتوانی در کنترل احساسات خود میگوید. شاعر از بخت خود میخواهد که دامن معشوق را به دستش بیندازد و از عیسی دم کمک میخواهد تا او را به معشوق نزدیک کند. در نهایت، شاعر از حیرت و سردرگمی خود در برابر عشق و رفتار معشوق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۰۹
صبری کنیم تا ستم او چه میکند؟
با این دل شکسته غم او چه میکند؟
هر کس علاج درد دلی میکنند و ما
دم در کشیده تا الم او چه میکند؟
در دست ما چو نیست عنان ارادتی
بگذاشتیم تا کرم او چه میکند؟
ای بخت من، به دست من انداز دامنش
وین سر ببین که: در قدم او چه میکند؟
عیسی دمست یار، مرا پیش او بکش
وآنگه نگاه کن که: دم او چه میکند؟
یک ره به پیش دیدهٔ من نام او ببر
وز گریه بین که اشک و نم او چه میکند
در حیرتم ز مدعی نادرست مهر
تا مهر عشق بر درم او چه میکند؟
خورشید را چو نیست در آن آستانه بار
گویی نسیم در حرم او چه میکند؟
این دوستان نگر که: نگفتند:اوحدی
با هجر بیش و وصل کم او چه میکند؟
با این دل شکسته غم او چه میکند؟
هر کس علاج درد دلی میکنند و ما
دم در کشیده تا الم او چه میکند؟
در دست ما چو نیست عنان ارادتی
بگذاشتیم تا کرم او چه میکند؟
ای بخت من، به دست من انداز دامنش
وین سر ببین که: در قدم او چه میکند؟
عیسی دمست یار، مرا پیش او بکش
وآنگه نگاه کن که: دم او چه میکند؟
یک ره به پیش دیدهٔ من نام او ببر
وز گریه بین که اشک و نم او چه میکند
در حیرتم ز مدعی نادرست مهر
تا مهر عشق بر درم او چه میکند؟
خورشید را چو نیست در آن آستانه بار
گویی نسیم در حرم او چه میکند؟
این دوستان نگر که: نگفتند:اوحدی
با هجر بیش و وصل کم او چه میکند؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.