هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و غیرقابل انکار سخن می‌گوید که حتی عقل نیز نمی‌تواند او را از آن بازدارد. او عشق را به سلطانی تشبیه می‌کند که دل‌ها را تسخیر کرده و همه در برابر آن سر تعظیم فرود می‌آورند. شاعر همچنین به ناتوانی مدعیان در درک عشق اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که تنها کسانی که در مسیر عشق قدم می‌گذارند، می‌توانند به حقیقت آن پی ببرند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند عشق، تسلیم در برابر عشق، و ناتوانی عقل در برابر آن، برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۳

جماعتی که مرا توبه کار می‌خوانند
ز عشق توبه بکردم، بگوی: تا دانند

به بند عشق چو شد پای تا سرم بسته
به پند عقلم ازین کار منع نتوانند

ولایتیست دل و عشق آن صنم سلطان
در آن ولایت باقی گدای سلطانند

مکونات جهان را تو قطرها پندار
که آب خویش به دریای عشق می‌رانند

مجاهدان طلب را چو کاروان سلوک
به کوی عشق درآید، شتر بخوابانند

اگر نه سلسله جنبانشان بود شوقی
ستارگان سپهر از روش فرو مانند

خبر ز عشق ندارد وجود مدعیان
همیشه در پی انکار اوحدی زانند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.