هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از فراق و جدایی از معشوق خود سخن میگوید. او به یاد روزهای خوش گذشته میافتد که در کنار معشوق بود و از عشق و وفای او بهره میبرد. اما اکنون در شب هجران و دوری از معشوق به سر میبرد و از این حال تلخ شکایت میکند. شاعر از بیوفایی معشوق و رنجی که از این جدایی متحمل شده است، گله میکند و از زلف و خال معشوق به عنوان نمادهای جذابیت و فریبندگی او یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات فراق و اندوه نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر دیده میشود.
غزل شمارهٔ ۳۲۸
آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟
با او مرا به بوسه جواب و سؤال بود
با آن رخ چو ماه و جبین چو مشتری
هر ساعتم ز روی وفا اتصال بود
از روز وصل در شب هجر او فتادهام
آه! آن زمان کجا شد و باز این چه حال بود؟
بر من چه شب گذشت ز هجران یار دوش؟
نهنه، شبش چگونه توان گفت؟سال بود
گفتم که: بی رخش بتوان بود مدتی
خود بیرخش بدیدم و بودن محال بود
آن بیوفا نگر که: جدا گشت و خود نگفت
روزی دلی ربودهٔ این زلف و خال بود
ای اوحدی، بریدن ازان زلف همچو جیم
دیدی که بر بلای دل خسته دال بود؟
با او مرا به بوسه جواب و سؤال بود
با آن رخ چو ماه و جبین چو مشتری
هر ساعتم ز روی وفا اتصال بود
از روز وصل در شب هجر او فتادهام
آه! آن زمان کجا شد و باز این چه حال بود؟
بر من چه شب گذشت ز هجران یار دوش؟
نهنه، شبش چگونه توان گفت؟سال بود
گفتم که: بی رخش بتوان بود مدتی
خود بیرخش بدیدم و بودن محال بود
آن بیوفا نگر که: جدا گشت و خود نگفت
روزی دلی ربودهٔ این زلف و خال بود
ای اوحدی، بریدن ازان زلف همچو جیم
دیدی که بر بلای دل خسته دال بود؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.