هوش مصنوعی: این شعر از اوحدی مراغه‌ای بیانگر احساسات شاعر در مورد جدایی از معشوق و رنج‌های عشق است. شاعر از روزهای هجران و اندوه ناشی از آن سخن می‌گوید و به یاد روزهای خوش وصال و زیبایی معشوق می‌افتد. او از ناامیدی و درد فراق می‌نالد و به تقدیر و حکمت الهی در این رنج‌ها اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که همه چیز به اراده خداوند است و باید تسلیم شد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند فراق، تقدیر و اندوه نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۳۳۴

روز هجران آن نگار این بود
منتهای وصال یار این بود

روی او لالهٔ بهارم بود
عمر آن لالهٔ بهار این بود

هست از اندیشه در کنارم خون
بحر اندیشه را کنار این بود

کرده بودم ز وصل جامی نوش
می‌آن جام را خمار این بود

جان سفر کرد و بر قرار خودی
ای دل بی‌وفا، قرار این بود؟

بار غم بر دلم همی بینی
آخر، ای چشم اشکبار، این بود؟

منم، ای چرخ، زینهاری تو
آن همه عهد و زینهار این بود؟

اختیاری دگر نشاید کرد
چرخ را چون که اختیار این بود

خار و گل با همند، می‌دیدم
گل ز دستم برفت و خار این بود

مرگ ازین دیدها نهان آید
پیش من مرگ آشکار این بود

دل ما از فراق می‌ترسید
چون بدیدیم، ختم کار این بود

اوحدی، بر تو گر جفایی رفت
چه کنی؟ حکم کردگار این بود
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.