هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از معشوق شکایت می‌کند و از جفا و نامهربانی‌هایی که از سوی معشوق دیده است، گله می‌کند. او از رنج‌های عاطفی و احساسی که در این جدایی متحمل شده، سخن می‌گوید و از این که داستان عشق او به گوش دیگران رسیده، اظهار ناراحتی می‌کند. شاعر همچنین به مرگ خود در اثر این دردها اشاره می‌کند و از این که مانند بلبل از درد می‌نالد، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند درد فراق، جفا و مرگ نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۳۷۶

دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید
دو دم به دل برآمد و آتش به جان رسید

بر تن شنیده‌ای چه رسید از فراق جان؟
از درد دوری تو دلم را همان رسید

هرگز جفا نبرده و دوری ندیده‌ام
بر من جفا و جور تو نامهربان رسید

انصاف من بده: که کجا گویم این سخن؟
کز یار برگزیده به یاران زیان رسید

دوشم رقیب بر سر کوی تو دید و گفت:
باز این ستم رسیدهٔ فریادخوان رسید

ما را مگر به پیش تولطف تو آورد
ورنه به سعی ما به کجا می‌توان رسید؟

حال من و تو فاش چنان شد، که سالها
زین دوستی بهر طرفی داستان رسید

یک روز بشنوی که: تن اوحدی ز غم
خاک در تو گشت و بدان آستان رسید

من بلبلم ز درد بنالم، علی‌الخصوص
فصلی که گل شکفته شد و ارغوان رسید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.