هوش مصنوعی: این شعر از اوحدی بیانگر درد و رنج عاشقانه‌ای است که شاعر از فراق معشوق خود می‌کشد. او از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و از تأثیرات عمیق عشق و غم بر خود می‌نالد. شاعر از ناتوانی در تحمل این فراق و آرزوی آشتی و رهایی از این درد سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۸۹

هیچ نقاشی نیامیزد چنین رنگ، ای پسر
از تو باطل شد نگارستان ارژنگ، ای پسر

روی سبز ارنگت اندر حلقهٔ زلف سیاه
سرخ رویان را ببرد از چهره‌ها رنگ، ای پسر

زخم تیر غمزهٔ آهن شکافت را هدف
سینه‌ای می‌باید از فولاد، یا سنگ، ای پسر

گر چه می‌دانم که: حوران بهشتی چابکند
هم نپندارم که باشند این چنین شنگ، ای پسر

هم به چنگت کردمی سازی، گرم بودی ولی
بر نمی‌آید مرا جز ناله از چنگ، ای پسر

طاقت جنگت نداریم، آشتی کن بعد ازین
آشتی گر می‌توان کردن، مکن جنگ، ای پسر

هر سواری زان لب شیرین شکاری می‌کند
اسب بخت ما، دریغ، ار نیستی بنگ، ای پسر

با جفا دیگر چرا تنگ اندر آوردی عنان؟
رحم کن بر ما، که مسکینیم و دل‌تنگ، ای پسر

هر غمی را چاره‌ای کردم به فرهنگی،ولی
با فراقت بر نمی‌آیم به فرهنگ، ای پسر

اوحدی را در غمت ینگی به جز مردن نماند
گر بمانی مدتی دیگر برین ینگ، ای پسر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.