هوش مصنوعی: این شعر از بازگشت بهار و شادی‌های آن سخن می‌گوید. شاعر از نشستن بر سبزه‌زار، نوشیدن شراب، چیدن گل‌ها و پایان زمستان هجران و شروع بهار وصال سخن می‌گوید. او از عشق و دیوانگی در عشق و بی‌اعتنایی به قید و بندهای دنیوی صحبت می‌کند و خود و دوستش را ستایش می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به نوشیدن شراب و مفاهیم دیوانگی در عشق ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۱

اگر نوبهاری ببینیم باز
که بر سبزه زاری نشینیم باز

به شادی بسی می‌بنوشیم خوش
به مستی بسی گل بچینیم باز

سر از پوست چون گل برون آوریم
که چون غنچه در پوستینیم باز

زمستان هجران به پایان بریم
بهار وصالی ببینیم باز

چو دیوانگان رخ به عشق آوریم
پری چهره‌ای بر گزینیم باز

بگو محتسب را که: بر نام ما
قلم کش، که بی‌عقل و دینیم باز

نبودست ما را ز عشقی گزیر
برین بوده‌ایم و برینیم باز

که آن بی‌قرین را خبر می‌برد؟
که با درد عشقت قرینیم باز

بسی آفرین بر من و اوحدی
که نیکو حدیث آفرینیم باز
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.