هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از غم و اندوهی که دلش را آزار می‌دهد می‌نالد و بیان می‌کند که دلش به دلیل عشق به معشوق، دچار رنج و سختی شده است. شاعر از دیده و سینه خود می‌خواهد که در این راه عشق، صبور و مقاوم باشند و به او کمک کنند تا از این درد عشق رهایی یابد. او همچنین از معشوق می‌خواهد که با او مهربان باشد و به عشقش پاسخ دهد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۴۵۶

دیوانه می‌شد از غم او گاه گاه دل
زان بستم اندر آن سر زلف سیاه دل

دل را درین حدیث ملامت نمی‌کنم
این جرم دیده بود،ندارد گناه دل

دل خسته‌ام ولی نتوان رفت هر نفس
پیش رخ چو آینهٔ او؟ که: آه دل!

بسیار می‌کشد به زنخدان او دلم
ای سینه، همتی، که نیفتد به چاه دل

ای دیده، مردمی کن و چشمی به راه دار
آخر نه هم به قول تو گم کرده راه دل؟

جانا، چو زلف با دل شوریده بد مشو
دانی که: هست روی ترا نیک خواه دل؟

گر شمع صورت تو نگشتی دلیل جان
هرگز به کوی عشق نمی‌برد راه دل

در جهان نهاد مهر ترا اوحدی، مگر
ترسد از آنکه راز ندارد نگاه دل؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.