هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و مستی معنوی خود سخن می‌گوید و خود را در مقابل زاهدانی قرار می‌دهد که به ظاهر پرهیزگارند. او از شکستن توبه و انتخاب راه عشق و مستی به جای زهد و ریاضت سخن می‌گوید. شاعر عشق خود را به بت (معشوق) ستایش می‌کند و بیان می‌کند که هیچ چیز در جهان قابل مقایسه با او نیست. او همچنین از غربت و تنهایی خود می‌گوید و اینکه با وجود مشکلات، روحیه‌اش شکست‌ناپذیر است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکستن توبه و مستی معنوی نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۴۷۷

ای زاهد مستور، زمن دور، که مستم
با توبهٔ خود باش، که من توبه شکستم

زنار ببندی تو و پس خرقه بپوشی
من خرقهٔ پوشیده به زنار ببستم

همتای بت من به جهان هیچ بتی نیست
هر بت که بدین نقش بود من بپرستم

فردای قیامت که سر از خاک برآرم
جز خاک در او نبود جای نشستم

دست من و دامان شما، هر چه ببینید
جز حلقهٔ آن در، بستانید ز دستم

بر گرد من ار دانه و دامیست عجب نیست
روزی دو، که مرغ قفس و ماهی شستم

در سر هوس اوست، به هر گوشه که باشم
در دل طرب اوست، به هر گونه که هستم

بارم نتوان برد، که مسکین و غریبم
خوارم نتوان کرد که افتاده و پستم

باشد سخنم حلقه به گوش همه دلها
چون حلقه به گوش سخن روز الستم

پنهان شدم از خلق وز خلق خلق او
خلقم چو بدیدند و بجستند بجستم

دوش اوحدی از زهد سخت گفت و من از عشق
القصه، من از غصهٔ او نیز برستم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.