هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از قدرت و استقلال خود سخن می‌گوید. او خود را حاکم شهر می‌داند و از توانایی‌های خود در مواجهه با دشمنان و مشکلات صحبت می‌کند. همچنین، شاعر به عشق و پیوند خود با یار اشاره می‌کند و از توبه‌شکنی و تسلیم‌ناپذیری خود می‌گوید. در نهایت، او تأکید می‌کند که خود را یافته و از دیگران مستقل است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند توبه‌شکنی و استقلال شخصی نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۴۷۹

گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم
ور کار ببند آمد، من جستم و من جستم

من حاکم این شهرم، هم نوشم و هم زهرم
گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستم

ای هر سخنت کامی، در ده ز لبت جامی
کان توبه که دیدی تو، بشکستم و بشکستم

هر چند به حالم من، از دست که نالم من؟
زیرا که دل خود را، من خستم و من خستم

ای مطرب درویشان، کم کن سخن خویشان
گو نیست شوند ایشان، من هستم و من هستم

هر کس به گمان خود، گوید سخنان خود
من یافتم آن خود، وارستم و وارستم

ای اوحدی، ار باری، دادی خبر یاری
در یار که می‌گفتم، پیوستم و پیوستم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.