هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جدایی از خود و رسیدن به خدا سخن می‌گوید. او از رهایی از تعلقات دنیوی، انجام وظایف و قرض‌های خود، و پشت کردن به ریا و تظاهر می‌گوید. همچنین، او از پاکسازی دل و رسیدن به عشق حقیقی و رهایی از هرگونه هوس و وابستگی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر قابل درک است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رهایی از تعلقات دنیوی و عشق حقیقی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۸۸

خود را ز بد و نیک جدا کردم و رفتم
رستم ز خودی، رخ به خدا کردم و رفتم

آن نفس به همی، که گرفتار علف بود
او را چو خران سر به چرا کردم و رفتم

کام همگان محنت و ناکامی من بود
کم گفتم و آن کام فدا کردم و رفتم

هر فرض که از من به همه عمر قضا شد
در یک رکعت جمله قضا کردم و رفتم

هر قرض که در گردن من بود ز غیری
از خون دل و دیده ادا کردم و رفتم

روی همگان چونکه به محراب ریا بود
من پشت برین روی و ریا کردم و رفتم

پای دلم از هر هوسی سلسله‌ای داشت
از پای دل آن سلسله وا کردم و ر فتم

تن را به نم چشم فرو شستم و شد پاک
دل را به غم عشق دوا کردم و رفتم

دیدم که: دل اوحدی این جا بگرو بود
او را به دل خویش رها کردم و رفتم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.