هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از دوری و فراق شکایت می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. او از عشق بی‌پایان خود و رنج‌هایی که برای این عشق متحمل شده است سخن می‌گوید و از بی‌توجهی معشوق گلایه می‌کند. شاعر همچنین از تأثیر عمیق معشوق بر زندگی خود و بی‌تأثیری دیگران بر او صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۵۰۸

به یک نظر چو ببردی دل زبون ز برم
چرا به دیدهٔ رحمت نمی‌کنی نظرم؟

به تن ز پیش تو دورم، ولی دلم بر تست
نگاه دار دلم را، که سوختی جگرم

روا مدار که: با دشمنان من شب و روز
تو جام بر لب و من بی‌لب تو جامه درم

بدان صفت زده‌ای خیمه بر دلم شب و روز
که سال و ماه تو گویی به خیمهٔ تو درم

ز هر چه خلق بگویند و هر سخن که رود
به جز حدیث تو چیزی نمی‌کند اثرم

به ترک آینه گفتم چو عاشق تو شدم
ز بیم آنکه مبادا به خویشتن نگرم

شنیده‌ام که: ترا با شکستگان کاریست
بدان نشاط و هوس دم بدم شکسته‌ترم

خیال بود که: وقتی به رغم بدگویان
شب فراق به پرسش در آمدی ز درم

کنون ز نیمه ره او نیز باز می‌گردد
که راه سیل گرفتست از آب چشم ترم

چه جور ازین بتر آخر؟ که از برای یکی
به پیش تیر جفای هزار کس سپرم

دلت ببخشد و بر حال من نبخشی تو
ز آه اوحدی ار بشنوی شبی خبرم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.