هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق نافرجام خود سخن می‌گوید. او از بی‌وفایی معشوق و غم ناشی از آن شکایت می‌کند و بیان می‌کند که این غم او را آواره و بی‌قرار کرده است. شاعر به شدت تحت تأثیر عشق و فراق است و حتی فرصت توجه به خود یا دیگران را ندارد. او از درد دلش می‌گوید و اظهار می‌کند که معشوق حتی حاضر به شنیدن درد و دل او نیست.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق نافرجام، فراق و اندوه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۹

چو تیغ بر کشد آن بی‌وفا به قصد سرم
دلم چو تیر برابر رود که: من سپرم

به کوی او خبر من که می‌برد؟ که دگر
غم تو کوی به کویم ببرد و دربدرم

به یاد روی تو مشغولم آن چنان، که نماند
مجال آنکه به خود، یا به دیگری، نگرم

فراق آن رخ آبی به کار باز آورد
که هم نشان وجودم ببرد و هم اثرم

هزار دوزخ و دریا برون توان آورد
ز آتش دل سوزان و آب چشم ترم

به مرد و زن خبر درد من رسید، ولی
تو آن دماغ نداری که بشنوی خبرم

غم تو کرد پراگنده کار ما آخر
نگفته‌ای که: غم کار اوحدی بخورم؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.