هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران سخن می‌گوید. او از درد دوری از معشوق و تنهایی خود می‌نالد و بیان می‌کند که حتی یک لحظه دوری از معشوق برایش غیرقابل تحمل است. شاعر از اشک‌هایش که خانه‌ها را خراب می‌کند و از عشقی که تنها به معشوق اختصاص دارد، سخن می‌گوید. او همچنین از بی‌وفایی معشوق و رنج‌هایی که متحمل شده، شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد هجران و شکایت از معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۵۱۴

درون خود نپسندم که از تو باز آرم
بدین قدر که: تو بیرون کنی به آزارم

مرا به عمر خود امید نیم ساعت نیست
به بوی تست شبی گر به روز می‌آرم

حکایت شب هجران و روز تنهایی
زمن بپرس، که شب تا بروز بیدارم

ز شهر نیز بدر می‌روم، که خانهٔ خلق
خراب می‌شود از آب چشم خونبارم

میان ما و تو جز گرد این وجود نماند
بدان رسید که این گرد نیز نگذارم

ز سینه بوی کسی جز تو گر بمن برسد
خراب کرده بهخون دلش بینبارم

مرا بلاله طمع بود و گل ز چهرهٔ تو
گلم نداد، ولی تنگ می‌نهد خارم

اگر تو زهره جبین می‌خری به بوسه مرا
بخر وگرنه رها کن، که مشتری دارم

محبت تو همی ورزم، ای پری، مگذار
که محنت تو بسوزاند اوحدی‌وارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.