هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید. او از احساسات شدید خود، از جمله مستی، سوختن در آتش عشق، و تلاش برای جلب توجه معشوق صحبت میکند. شاعر از درد و رنج عشق و تلاش برای نزدیک شدن به معشوق میگوید و آرزو میکند که بتواند قلب معشوق را به دست آورد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۵۵۷
به آن سرم که: سر خود ز می چو مست کنم
گذر به کوچهٔ آن ترک میپرست کنم
به خیره سوختنم دست یافت دوست، مگر
به چاره ساختن آن دوست را به دست کنم
به گردن دلم از نو درافگند بندی
از آن کمند چو آهنگ بازرست کنم
دلم به دام بالها در اوفتد چون صید
چو یاد صید که از دام من بجست کنم
هوای قد بلندش مرا چو پست کند
نوای گفتهٔ خود را بلند و پست کنم
دلم به تیر غمش خسته گشت و میخواهم
که جان خود هدف آن کمان و شست کنم
گرم طلب کنی، ای اوحدی، ازان درجوی
که من به خاک سر کوی او نشست کنم
گذر به کوچهٔ آن ترک میپرست کنم
به خیره سوختنم دست یافت دوست، مگر
به چاره ساختن آن دوست را به دست کنم
به گردن دلم از نو درافگند بندی
از آن کمند چو آهنگ بازرست کنم
دلم به دام بالها در اوفتد چون صید
چو یاد صید که از دام من بجست کنم
هوای قد بلندش مرا چو پست کند
نوای گفتهٔ خود را بلند و پست کنم
دلم به تیر غمش خسته گشت و میخواهم
که جان خود هدف آن کمان و شست کنم
گرم طلب کنی، ای اوحدی، ازان درجوی
که من به خاک سر کوی او نشست کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.