هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و علاقه‌ی عمیق خود به معشوق را بیان می‌کند و از شرمندگی خود در برابر خاک پای او سخن می‌گوید. او از رقیبان و مدعیان شکایت دارد اما تصمیم می‌گیرد با آرامش به کار خود ادامه دهد. شاعر تأکید می‌کند که هرگز از معشوق خود دست نخواهد کشید و به او وفادار خواهد ماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۲

نظر چو بر لب و دندان یار خویش کنم
طویلهٔ گهر اندر کنار خویش کنم

مرا ز خاک درش شرمسار باید بود
اگر نظر به تن خاکسار خویش کنم

حساب من چه کند یار؟ آن چنان بهتر
که او شمار خود و من شمار خویش کنم

رقیب اگر چه بر آن در ملازمست ولی
سگ استخوان خورد و من شکار خویش کنم

چو نیست جای ملامت، بهل، که مدعیان
فغان کنند و من آهسته کار خویش کنم

گرم نهی چو کله تیغ تیز بر تارک
گمان مبر تو که: من ترک یار خویش کنم

مرا ز دوست خویش اعتماد آنم نیست
که پنجه با سر و دست نگار خویش کنم

چو اوحدی سخن از لعل آن صنم راند
هزار دامن گوهر نثار خویش کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.