هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دوری معشوق و عشق بی‌پایان خود می‌گوید. او با توصیف طبیعت و گل‌ها، احساسات خود را بیان می‌کند و از صبر و تحمل سختی‌ها در راه عشق سخن می‌گوید. شاعر از معشوق طلب درمان دل شکسته‌اش را دارد و اعلام می‌کند که بدون او، حتی با خارها قناعت می‌کند. او همچنین از وفاداری و بندگی خود به معشوق سخن می‌گوید و از رقیب می‌خواهد که غزلش را بشنود تا بداند که او در جستجوی معشوق است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر مانند درد دوری و صبر در عشق، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۵۶۵

درمان درد دوری آن یار می‌کنم
وقتی که میل سبزه و گلزار میکنم

چون شد شکسته کشتی صبرم در آب عشق
خود را بهرچه هست گرفتار میکنم

گر غنچه را ببویم و گیرم گلی به دست
بی‌او قناعتیست که با خار میکنم

جانا، دوای این دل مسکین به دست تست
زان بر تو روز خویش پدیدار میکنم

گفتم که: چاره‌ای بود این درد عشق را
چون چاره نیست صبر به ناچار میکنم

گفتی که: حجتی به غلامیم باز ده
بر من گواه باش، که اقرار میکنم

ای هم‌نشین آن رخ زیبا،مرا ز دور
بگذار، تا تفرج گلزار میکنم

از من بپرس راز محبت، که روز و شب
این قصه می‌نویسم و تکرار میکنم

غیر از حدیث دوست چو گویم حکایتی
از خود خجل شوم که: چه گفتار میکنم؟

این مایه خواجگی ز جهان بس مرا، که باز
خود را به بندگی تو بر کار میکنم

پیش رقیب او غزل اوحدی بخوان
تا بشنود که: من طلب یار میکنم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.