هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی و جذابیت معشوق، درد هجران و تأثیرات عاطفی آن بر خود می‌گوید. همچنین، هر چیزی که از معشوق سر می‌زند، حتی اگر در ظاهر نادرست باشد، برای شاعر درست و زیبا جلوه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۷۲

زلف تو اگر به تاب می‌بینم
دل ز آتش غم کباب می‌بینم

این جور، که بر دلم پسندیدی
ظلمیست که بر خراب می‌بینم

در دیدهٔ‌خود خیال رخسارت
چون عکس قمر در آب می‌بینم

این شیوهٔ چشمهای بی‌خوابت
گویی که: مگر به خواب می‌بینم

روی تو کشد مرا و این معنی
از دور چو آفتاب می‌بینم

هجر تو و مرگ اوحدی را من
«من ذلک» یک حساب می‌بینم

هر چیز که آن خطاست در عالم
چون از تو بود، صواب می‌بینم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.