هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که برای دیدن او حاضر است هر سختی را تحمل کند. او به دنبال معشوق خود می‌رود و حتی در مسیرهای دشوار و پر از رنج، احساس سبکی و آرامش می‌کند. شاعر همچنین از جدایی و دوری از معشوق رنج می‌برد و در نهایت، تصمیم می‌گیرد که از او دور شود.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و جدایی نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۷۳

مشتاق یارم و به در یار می‌روم
دلدارم اوست، در پی دلدار می‌روم

تا بینم آفتاب رخ او ز روزنی
مانند سایه بر در و دیوار می‌روم

او در میان دایرهٔ خانه نقطه‌وار
من گرد خط کوچه چو پرگار می‌روم

صدبار چون خلیل مرا سوختند وباز
همچون کلیم در پی دیدار می‌روم

دوشم نشان دوست به بازار داده‌اند
عیبم مکن که بر سر بازار می‌روم

با یادش ار برهنه به خارم برآورند
گویی که: بر حریر، نه بر خار می‌روم

با صوفیان صومعه احوال من بگوی
کز خانقاه بر در خمار می‌روم

از گردنم حمایل تسبیح برگشای
امشب که من به بستن زنار می‌روم

گویی: دلیل چیست که خود شربتی نساخت؟
از پیش این طبیب، که بیمار می‌روم

بیچاره شد ز چارهٔ کار من اوحدی
زانش وداع کردم و ناچار می‌روم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.