هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌قراری، ناامیدی، و احساس درماندگی در برابر معشوقی که به جای درمان، درد می‌افزاید، شکایت می‌کند. شاعر همچنین به رفتارهای متناقض معشوق و تأثیرات منفی آن بر خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۶۲۴

از تو مرا تا به کی بی‌سر و سامان شدن؟
در طلب وصل تو زار و پریشان شدن؟

هر نفسم خون دل ریزی و گویی: مگوی
واقعه‌ای مشکلست: دیدن و نادان شدن

من ز تو درمان دل جستم و دشمن شدی
مصلحت من نبود در پی درمان شدن

زلف تو در بند آن هست که: شادم کند
گر نزند روی تو رای پشیمان شدن

روی ترا عادتست، زلف ترا قاعده
دل بربودن ز من هر دم و پنهان شدن

هر چه تو خواهی بکن، زانکه نه کار منست
با چو تو مسکین کشی دست و گریبان شدن

خلق به دیر و به زود راه به پایان برند
رای ترا هیچ نیست راه به پایان شدن

بر دل ویران من طعنه زدن تا به چند؟
بین که: چه گنجی دروست با همه ویران شدن

کار تو پیمان شکن نیست به جز سرکشی
کار دل اوحدی بر سر پیمان شدن
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.