هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که هرگز نمی‌تواند از کوی معشوق دور شود و حتی در تاریکی شب، نور ماه را نیز به‌خاطر غم معشوق تاریک می‌بیند. شاعر از عشق و تسلیم خود در برابر معشوق صحبت می‌کند و از درد و رنج عشق می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که اگر او را می‌راند، حداقل در زمان خواندنش، مانند مرغی به پرواز درآید. در نهایت، شاعر اعلام می‌کند که حتی اگر معشوق به او بگوید برود، او همچنان در آستانه‌ی درش خاک خواهد شد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی و عاشقانه نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتر دارد.

غزل شمارهٔ ۶۲۳

مشنو که: از کوی تو من هرگز به در دانم شدن
یا خود به جور از پیش تو جایی دگر دانم شدن

زان رخ چراغی پیش دار امشب، که بر من از غمت
شب نیک تاریکست با نور قمر دانم شدن

چون خواهم از زلفت کمر گویی که: داغی بس ترا
داغ غلامی بر جبین چون بی‌کمر دانم شدن

وقتی که من در پای تو چون گوی سرگردان شوم
دست از ملامت باز کش، کانجا به سر دانم شدن؟

من پیش شمشیر بلا صد پی‌سپر گشتم ولی
آن تیر چشم مست را مشکل سپر دانم شدن

وقتی که می‌رانی مرا، پایم نمی‌پوید دمی
وانگه که می‌خوانی مرا مرغ به پردانم شدن

گفتی: برو، چون اوحدی، برآستانم سربنه
آنجا گرم ره می‌دهی من خاک در دانم شدن
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.