هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه از زبان شاعری است که با زبان تمثیل و استعاره، عشق و نیاز خود به معشوق را بیان میکند. او از معشوق میخواهد که به او توجه کند، بوسهای به او بدهد و از او حمایت کند. شاعر از جدایی و دوری رنج میبرد و از معشوق میخواهد که به او نزدیک شود و او را از این رنج نجات دهد. او همچنین از ارزش بالای عشق و وصال سخن میگوید و از معشوق میخواهد که به او عشق و محبت نشان دهد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تمثیلها و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد تا بتوان آنها را به درستی درک کرد.
غزل شمارهٔ ۷۰۴
کام دل تنگ از آن تنگ دهانم بده
بوسهای، ار آشکار نیست، نهانم بده
خانه جدا میکنی،طاقت اینم ببخش
بوسه بها میکنی، مکنت آنم بده
چون نتواند کسی چارهٔ بهبود من
من به جز از خویشتن هیچ ندانم، بده
دل به تمنای تو بر در امید زد
یا چو سگم جای ساز،یا بسگانم بده
دانش و دین مرا میکنی ارزان بها
این همه ارزان ترا،وصل گرانم بده
باغ ترا باغبان بودم و آفت رسید
دخل زیان کردهام، خرج زیانم بده
در پی جان منی، اینهمه تعجیل چیست؟
بندهٔ بد نیستم، خواجه، امانم بده
چون ز در قرب تو گشت شبانی عزیز
یوسف گرگم مساز، قرب شبانم بده
از سر گردن کشی دوش ز دم بر فلک
دوش چه میدادهای؟ باز همانم بده
آن دل و جانی که بود، هر دو چو دادم به تو
ای دو جهان زان تو، هر دو جهانم بده
گر چه برفتم بسی، از تو نشان کس نداد
من به تو ره چون برم؟ هم تو نشانم بده
اوحدی ار شد زبون وقت ثنای تو، من
مرد زبون نیستم، مزد زبانم بده
بوسهای، ار آشکار نیست، نهانم بده
خانه جدا میکنی،طاقت اینم ببخش
بوسه بها میکنی، مکنت آنم بده
چون نتواند کسی چارهٔ بهبود من
من به جز از خویشتن هیچ ندانم، بده
دل به تمنای تو بر در امید زد
یا چو سگم جای ساز،یا بسگانم بده
دانش و دین مرا میکنی ارزان بها
این همه ارزان ترا،وصل گرانم بده
باغ ترا باغبان بودم و آفت رسید
دخل زیان کردهام، خرج زیانم بده
در پی جان منی، اینهمه تعجیل چیست؟
بندهٔ بد نیستم، خواجه، امانم بده
چون ز در قرب تو گشت شبانی عزیز
یوسف گرگم مساز، قرب شبانم بده
از سر گردن کشی دوش ز دم بر فلک
دوش چه میدادهای؟ باز همانم بده
آن دل و جانی که بود، هر دو چو دادم به تو
ای دو جهان زان تو، هر دو جهانم بده
گر چه برفتم بسی، از تو نشان کس نداد
من به تو ره چون برم؟ هم تو نشانم بده
اوحدی ار شد زبون وقت ثنای تو، من
مرد زبون نیستم، مزد زبانم بده
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.