هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و فراق سخن میگوید و بیان میکند که در عشق به معشوق، همه چیز را از دست داده است اما هنوز هم دلشاد نشده است. او از جفاهای معشوق شکایت میکند و میگوید که با وجود وفاداری خود، تنها جفا دیده است. شاعر همچنین از آتش عشق و درد دلش میگوید و بیان میکند که حتی دود این آتش نیز او را میسوزاند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و جفا ممکن است برای سنین پایینتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۷۳۲
ای در غم عشقت مرا اندیشهٔ بهبود نه
کردم زیان در عشق تو صد گنج و دیگر سود نه
گفتی: به دیر و زود من دلشاد گردانم ترا
در مهر کوش، ای با تو من در بند دیر و زود نه
از ما تو دل میخواستی، دل چیست؟ کندر عشق تو
جان میدهیم و همچنان از ما دلت خشنود نه
تا روی خویش از چشم من پوشیدهای، ای مهربان
از چشم من بیروی تو جز خون دل پالود؟ نه
از من ندیدی جز وفا، با من نکردی جز جفا
شرع این اجازت کرد؟ لا عقل این سخن فرمود؟ نه
از آتش سوزان دل دودم به سر بر میشود
ای ذوق حلوای لبت بیآتش و بیدود نه
تا لاف عشقت میزنند آشفته حالان جهان
چون اوحدی در عشق تو آشفته حالی بود؟ نه
کردم زیان در عشق تو صد گنج و دیگر سود نه
گفتی: به دیر و زود من دلشاد گردانم ترا
در مهر کوش، ای با تو من در بند دیر و زود نه
از ما تو دل میخواستی، دل چیست؟ کندر عشق تو
جان میدهیم و همچنان از ما دلت خشنود نه
تا روی خویش از چشم من پوشیدهای، ای مهربان
از چشم من بیروی تو جز خون دل پالود؟ نه
از من ندیدی جز وفا، با من نکردی جز جفا
شرع این اجازت کرد؟ لا عقل این سخن فرمود؟ نه
از آتش سوزان دل دودم به سر بر میشود
ای ذوق حلوای لبت بیآتش و بیدود نه
تا لاف عشقت میزنند آشفته حالان جهان
چون اوحدی در عشق تو آشفته حالی بود؟ نه
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.