هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از اوحدی بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از دوری و هجران معشوق رنج می‌برد، اما در عین حال از وجود او شادمان است. او از رفتار سرد و بی‌تفاوت معشوق شکایت دارد و از او می‌خواهد که به او نزدیک شود. شاعر همچنین از عشق بازی و دوری از معشوق سخن می‌گوید و به او توصیه می‌کند که مانند یک فرزین (شطرنج) از رخ این شاه (معشوق) دوری نکند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۵۲

آشنایی جمله را، با من چرا بیگانه‌ای؟
خانه‌پرداز من و با دیگران هم‌خانه‌ای

هر دو عالم در سر کار تو کردم، گر چه تو
خود نمی‌گویی که هستی در دو عالم یا نه‌ای؟

شد دلم ویران ز سنگ‌انداز هجرانت، ولی
شادمانم چون تو دایم گنج آن ویرانه‌ای

گر دل سختت نمی‌ماند به سنگ، ای سیم تن
پس چرا پیوسته با ما ده زبان چون شانه‌ای؟

شد کنار من پر از در، ز آب چشم چون گهر
از کنار من چرا دوری، اگر دردانه‌ای؟

ترک مهرت خواستم کردن چو دید آن عقل گفت:
چون کنی ترک پری رویان؟ مگر دیوانه‌ای؟

اوحدی، چون عشق بازی می‌کنی دوری مجوی
همچو فرزین، از رخ این شاه، اگر فرزانه‌ای

بعد از آن از بند کار خویشتن برخیز، اگر
صید آن زلف چو دام و خال همچون دانه‌ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.