هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از معشوق خود گلایه می‌کند که با وجود عشق و وفاداری او، معشوق به او بی‌اعتنایی کرده و حتی گاهی با او دشمنی کرده است. شاعر از این که معشوق او را رنجانده و از عشق او سوء استفاده کرده، ابراز ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۷۵۹

کاکل مشکین نقاب چشم و ابرو ساختی
آن کمان پنهان بدار، اکنونکه تیر انداختی

بر سمند فتنه زین دلبری بستی، ولی
حملهٔ اول ز شوخی بر سر ما تاختی

چون دل ما را شکار زلف خود کردی، برو
کین چنین گویی نبردی تا تو چوگان باختی

ما بکار خود نمی‌پرداختیم از مهر تو
آخر آن دل را چرا از مهر ما پرداختی؟

از جهان جز رنج من چیزی نمیخواهی مگر
در جهان مسکین‌تر از من هیچکس نشناختی

گر تو با من دشمنی، چون از میان دوستان
ما سپر بودیم هر نوبت که تیر انداختی؟

چارها کردی به دانش هر کسی را پیش ازین
از برای اوحدی خود را چه نادان ساختی!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.