هوش مصنوعی: این متن به بیان حالات روحی و عرفانی در رابطه با عشق و سماع می‌پردازد. شاعر از رقص و سماع به عنوان نشانه‌هایی از عشق و دیوانگی یاد می‌کند و تأکید می‌کند که تنها کسانی که از سر درد نفس می‌کشند، حقیقت را درک می‌کنند. او همچنین از اهمیت عشق و دوری از معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها با عشق و درد است که می‌توان به حقیقت رسید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم خاص عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۵۸

او را که در سماع سخن نیست حالتی
فریاد و رقص او نبود جز ضلالتی

چون ذره آنکه رقص کند در رهش ز عشق
روشن چو آفتاب بیابد ولایتی

هر کس که او نه از سر دردی زند نفس
لازم شود بهر نفس او را خجالتی

آشوب رقص و شور و شر و های و هوی او
دیوانگیست این همه بی‌وجه حالتی

بر مدعی ببند در خانقاه عشق
تا در میان جمع نیارد ثقالتی

آنرا که پای رفتن و دست وصول نیست
بهتر ز سوز سینه نباشد رسالتی

مشغول ذکر دوست به معنی عجب مدار
کورا ز شور و مشغله بینی ملامتی

چون راه سر مرد به معنی گشاده گشت
از پر یشه‌ای بکند ساز و آلتی

اندر جهان حوالت هر کس به جانبیست
ما را به جانب تو زهی خوش حوالتی!

جانا، دلم به آتش دوری بسوختی
آه! ار به وصل خود نکنی استمالتی

چون اوحدی به جان سخن کی رسد کسی؟
تا از کتاب دل بنخواند مقالتی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.