هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است که با وجود رنج‌ها و ناملایمات، همچنان عشق و وفاداری خود را حفظ کرده است. شاعر از بی‌وفایی و دوری معشوق شکایت می‌کند، اما در عین حال، زیبایی و جذابیت او را ستایش می‌کند. شعر پر از تصاویر شاعرانه و احساسات عمیق است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

غزل شمارهٔ ۷۶۱

اگر چه از برمن بارها چو تیر بجستی
هم آخرم بکشیدیی و چون کمان بشکستی

درآمدم که نشینم، برون شدی به شکایت
برون شدم که بیایم، درم به روی ببستی

مرا به داغ بکشتی، ولی ز باغ رخ خود
گلم به دست ندادی، دلم به خار بخستی

هلاک همچو منی در غم تو حیف نباشد؟
من ار ز پای درآیم چه باک؟ چون تو به دستی

مبین در آینه آن زلف و چهره را، که اگر تو
چنان جمال ببینی کسی دگر نپرستی

تو با کمال بزرگی و احتشام ندانم
که در درون دل تنگ من چگونه نشستی؟

مرا ز مستی و عشقست نام زلف تو بردن
که قصه‌های پریشان ز عشق خیزد و مستی

نماز شام ندیدی؟ که پیش روی چو ماهت
چگونه مهر عدم شد ز شرم با همه هستی

مبر ستیزه، چو من کام دل ز لعل تو جویم
چه حاجتست خصومت؟ بیار بوسه و رستی

تو خود نیایی و من پیشت آمدن نتوانم
مگر به دست رسولم حکایتی بفرستی

اگر هزار دلست از غمت یکی نرهانم
که باد و غمزهٔ چون تیر و باد و زلف چو شستی

مترس در غمش، ای اوحدی، ز خواری و محنت
که اوفتاده نترسد ز خاکساری و پستی

گر آن دو نرگس جادو به جان خلاص دهندت
زهی عنایت و دولت! برو! که نیک برستی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.