هوش مصنوعی: این شعر از اوحدی مراغه‌ای بیانگر احساسات شاعر نسبت به رفتارهای ناعادلانه و نادرست دیگران است. شاعر از بی‌عدالتی، تهمت، و رفتارهای ناشایست دیگران شکایت می‌کند و احساس ناامیدی و درماندگی خود را بیان می‌کند. او از این که نامش بدنام شده و رازهایش فاش شده است، ناراحت است و از این که دیگران او را به زندان می‌برند و از او سوء استفاده می‌کنند، شکایت دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق و احساسات پیچیده‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند بی‌عدالتی، تهمت، و زندان ممکن است برای سنین پایین تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۷۹۴

هر به عمری نزد خود روزی به مهمانم بری
پرده پیش رخ ببندی، پس در ایوانم بری

خود نخواهی هیچ وقتم ور بخوانی ساعتی
خون چشم من بریزی، تا که بر خوانم بری

دست بیرون آوری از پرده، چون گویی سخن
تا بیندازی ز پای آنگه به دستانم بری

نام من بدنام گویی، تا میان مرد و زن
راز من پیدا کنی، وانگاه پنهانم بری

گر ندانم راه بام، از آفتاب روی خود
در فرستی پرتو و چون ذره در بانم بری

ره نمایی هر زمان با کیش و قربانم بده
چون من اندر ده شوم بی‌کیش و قربانم بری

ناخلف شد نام من، بس کز دکان بگریختم
این زمان سودی ندارد گر بهدکانم بری

چون امانت‌ها که دادی گم شد اندر دست من
مفلسی بر دست گیرم، تا به زندانم بری

گر به قاضی می‌برند آنرا که مستی می‌کند
من خرابی می‌کنم، تا پیش سلطانم بری

چون به همراهی قبولم کردی، ار سر می‌رود
دستت از دامان ندارم، تا به پایانم بری

اوحدی را گر دهی دم، یا بری دل، حاکمی
من چنین نادان نیم، کینم دهی، آنم بری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.