هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن میگوید و از درد عشق و جدایی شکایت میکند. او از جفاهای معشوق و ناراحتیهای خود میگوید و آرزو میکند که در کنار معشوق بمیرد. همچنین، شاعر از بیقراری و بیپناهی خود در دنیا سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و جفا ممکن است برای سنین پایینتر نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۸۳۲
ای تن و اندامت از گل خرمنی
عالمی حسنی تو در پیراهنی
دل که بالای تو و روی تو دید
کی فرود آید به سرو و سوسنی؟
بیدهان همچو چشم سوزنت
شد جهان بر من چو چشم سوزنی
آنکه ببرید از من بیدل ترا
جان شیرین را جدا کرد از تنی
بر دلم داغ جفا تا کی نهی؟
بار چندین برنتابد گردنی
دوش میگفتی که: پیش من بمیر
گر مجال افتد زهی خوش مردنی!
اوحدی مسکین به گیتی بیرخت
کی قراری داشتی در مسکنی؟
عالمی حسنی تو در پیراهنی
دل که بالای تو و روی تو دید
کی فرود آید به سرو و سوسنی؟
بیدهان همچو چشم سوزنت
شد جهان بر من چو چشم سوزنی
آنکه ببرید از من بیدل ترا
جان شیرین را جدا کرد از تنی
بر دلم داغ جفا تا کی نهی؟
بار چندین برنتابد گردنی
دوش میگفتی که: پیش من بمیر
گر مجال افتد زهی خوش مردنی!
اوحدی مسکین به گیتی بیرخت
کی قراری داشتی در مسکنی؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.