هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌وفایی و سنگدلی معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌دارد که هرچه تلاش کرده تا با او ارتباط برقرار کند، معشوق به دشمنی برخاسته و رازهایش را فاش کرده است. شاعر از رفتارهای ناعادلانه و بی‌مهری معشوق گلایه می‌کند و در نهایت، او را از عواقب بی‌وفایی برحذر می‌دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاطفی عمیق، شکایت از بی‌وفایی و تحلیل روابط انسانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۸۳۹

ز تو بی‌وفا چه جوییم نشان مهربانی؟
بتو سنگدل چه گوییم حکایت نهانی؟

که چو قاصدی فرستیم به دشمنی برآیی
که چو قصه‌ای نویسیم به دشمنان رسانی

چو بهانه می‌گرفتی و وفا نمی‌نمودی
ز چه خانه می‌نمودی به غریب کاروانی؟

قدمم گرفت، تندی مکن، ای سوار، تندی
غم مستمند می‌خور، چه سمند می‌دوانی

ز ورق برون فگندم همه بار نامهٔ خود
که چو نام من نبینی دگر آن ورق بخوانی

عجب! ار نه قامت تست قیامت زمانه
که در اول غروری و در آخر زمانی

چه محالها شنیدم؟ چه به حالها رسیدم!
که به سالها ندیدم ز لب تو کامرانی

مکن، ای پسر، که وفا کن به روزگار و مدت
من ازین صفت بگردم، تو بدان صفا نمانی

دل اوحدی شکستن، ز میانه دور جستن
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.