هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از معشوق خود می‌خواهد پیام‌ها و سلام‌های او را به گونه‌ای که خود می‌داند، به شخص مورد نظر برساند. شاعر از معشوق می‌خواهد که با نرمی و لطافت با او رفتار کند و دل شکسته‌اش را تسلی دهد. همچنین، شاعر از معشوق می‌خواهد که اگر کسی از حال او پرسید، بگوید که او در غم و اندوه به سر می‌برد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۴۲

نسیم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانی
گذر کنی ز بر من به نزد آنکه تو دانی

پیام من برسانی، بدان صفت که تو گویی
سلام من برسانی، بدان زبان که تودانی

چو راز با کمرش در میان نهی بشگرفی
درافگنی سخن من بدان میان که تو دانی

به گوشه‌ای کشی آن زلف را به رفق و بگویی
که: بازده دل ما را بدان نشان که تو دانی

خبر کنی لب او را که: ای ز راه ستیز
کنی دریغ دل این شکسته آن که تو دانی

ز حال اوحدی ار پرسدت که چیست؟ بگویی
که: در غمت نفسی می‌زند چنان که تو دانی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.