هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که عشقش جز غم و درد چیزی برایش به ارمغان نیاورده است و حتی با وجود تهدید به مرگ، از عشق خود دست نمی‌کشد. شاعر وفاداری خود را به معشوق نشان می‌دهد و می‌گوید که حتی اگر هزار بار از او رنج ببیند، باز هم از او آزرده نخواهد شد. او همچنین اشاره می‌کند که دلش به معشوق چنان عادت کرده که ترک آن برایش مانند مرگ است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به رنج و مرگ در متن نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

غزل شمارهٔ ۸۴۳

حاصل از عشقت نمی‌بینم به جز غم خوردنی
پرورش مشکل توان کرد از چنین پروردنی

دوش فرمودی که خواهم کشتن آن شوریده را
از پس سالی عف‌الله! نیک یاد آوردنی

سر ز شمشیرت نمی‌پیچم، که اندر دین من
دولت تیزست شمشیری چنان در گردنی

گر هزارم بار خون دل بریزی حاکمی
از تو من آزار چون گیرم بهر آزردنی؟

ز آستانت بر نخواهم داشتن سر بعد ازین
هم سر کوی تو گر ناچار باشد مردنی

دل چنان خو کرد با رویت که تن با خاک پاک
راستی بیم هلاکست از چنان خو کردنی

اوحدی، گر آرزو داری که کام دل بری
ناگزیرت باشد از بار ملامت بردنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.