هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر نسبت به عشق و رنج‌هایی است که از معشوق خود متحمل می‌شود. شاعر از بی‌توجهی و جفای معشوق شکایت می‌کند و از این که معشوق با وجود توانایی در تسکین دردهایش، به جای آن باعث رنج بیشتر او می‌شود، ابراز ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۸۴۶

گر نخواهی که نظر با من درویش کنی
این توانی که به صد غصه دلم ریش کنی

نکنی گوش به جایی که رود قصهٔ من
مگر آن گوش که بر قول بداندیش کنی

با چنان تیر و کمانی که ترا می‌بینم
عزم داری که دلم را سپر خویش کنی

از تو آن روز که امید وفایی دارم
تو در آن روز بکوشی و جفا بیش کنی

خلق بی‌زخم چو قربان غمت می‌گردند
آن همه تیر چه محتاج که در کیش کنی؟

گر ترا دست به جور همه عالم برسد
همه در کار من عاجز درویش کنی

اوحدی چون ز لب لعل تو نوشی طلبد
مویها بر تنش از محنت و غم نیش کنی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.