هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غم‌انگیز، بیانگر درد و رنج شاعر از هجران و بی‌توجهی معشوق است. شاعر از معشوق می‌خواهد که حال او را بپرسد و از غم و اندوهی که به خاطر عشق او تحمل می‌کند، آگاه شود. او از بی‌مهری و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که در روزهای سخت و مشکلات، به یاد او باشد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد هجران و شکایت از بی‌توجهی معشوق، نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد تا به خوبی درک شود.

غزل شمارهٔ ۸۵۳

تبم دادی،نمیپرسی که: ای بیمار من چونی؟
دلت چونست در عشق و تو با تیمار من چونی؟

به روز روشن از هجر تو من بس تیره حالم، تو
شب تیره ز دست نالهای زار من چونی؟

بکار دیگران نیکو میان بستی، شنیدم من
ببینم تا: چو کار افتد مرا در کار من چونی؟

ز مهمان خیالت هر شبی صد عذر میخواهم
که: با تقصیرهای دیدهٔ بیدار من چونی؟

بیازردی که من گفتم: بده زان لب یکی بوسه
من این بسیار خواهم گفت، با آزار من چونی

ز دست هندوی زلفت نمییارم که چشمت را
بپرسم یکزمان، کای ترک مردم‌خوار من چونی؟

دلم بردی، نمگویی که: خود چون زنده‌ای بیدل
غمت خوردم، نمیپرسی که: ای غم خوار من، چو نی

گرم در صد بلا بینی مپرس از هیچ، سهلست آن
چو پرسی این بپرس از من که: بی‌دیدار من چونی؟

منت پار آشنا بودم، عجب کامسال خود روزی
نپرسیدی ز من: کای آشنای پار من، چونی؟

سرم بر آستان خویش میبینی، نمیگویی
که: ای بر آستان کم ز خاک خوار من، چونی؟

مرو با هر بدآموزی، بترس از آه دلسوزی
بپرس از اوحدی روزی که ای بیمار من، چونی؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.