هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به زیبایی و جذابیت شهر دمشق و مصر اشاره می‌کند و از عشق و شیدایی نسبت به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر شهرها و مردم صحبت می‌کند و حتی مقایسه‌هایی با شخصیت‌های تاریخی مانند یوسف و زلیخا انجام می‌دهد. همچنین، شاعر به صلح و آرامش اشاره می‌کند و از جنگ بی‌نیازی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عاشقانه و تاریخی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی ممکن است نیاز به دانش پیش‌زمینه داشته باشد که برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۸۷۵

دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی
ز حسن طلعت این دلبران یغمایی

ز تنگ شکر مصری برون نیاورند
به لطف شکر تنگ تو در شکر خایی

کمر که بسته‌ای، ای ماه، بر میان شب و روز
مگر به کشتن ما بسته‌ای که نگشایی؟

اگر به مصر غلامی عزیز شد چه عجب؟
به هر کجا که تو رفتی عزیز می‌آیی

چو روی باز کنی نیستی کم از یوسف
چو غنج و ناز کنی بهتر از زلیخایی

برو تو شهر بگو: تا دگر نیارایند
کزان جمال تو خود شهرها بیارایی

در سرای توبیت‌المقدسست امروز
رخ تو قبلهٔ شوریدگان شیدایی

به جنگ رفتن سلطان دگر چه محتاجست؟
که چون تو شاه سوارش به صلح می‌آیی

ز چین زلف تو چون اوحدی حدیثی گفت
برو مگیر، که آشفته بود و سودایی

چو هندوانت اگر سر به بندگی ننهد
به دست خود چو فرنگش بزن به رسوایی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.