هوش مصنوعی:
این شعر یک نیایش و استغفار عمیق از خداوند است که در آن شاعر با اعتراف به گناهان خود، از خداوند طلب بخشش میکند. او به رحمت بیپایان خداوند اشاره میکند و با بیان ناتوانی خود در برابر گناهان، از خداوند میخواهد که او را ببخشد. شاعر همچنین به ضعف و نیاز خود به خداوند اشاره کرده و از او میخواهد که در روزهای سخت یارش باشد.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عمیق مذهبی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و شناخت کافی از مفاهیم دینی و اخلاقی دارد. همچنین، زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - وله فیالمناجات
گر گناهی کردم و دارم، خداوندا، ببخش
چون گنه را عذر میآرم، خداوندا، ببخش
پای خجلت را روایی نیست بر درگاه تو
دست حاجت پیش میدارم، خداوندا، ببخش
گر گناهم سخت بسیارست رحمت نیز هست
بر گناه سخت بسیارم، خداوندا، ببخش
چون پذیرفتار بدرفتار نادانان تویی
بر من نادان و رفتارم، خداوندا، ببخش
مایهداران نقد روز رفته بازآرند و من
بی زر این شهر و بازارم، خداوندا، ببخش
پیشت از روز الست آوردم اقرار «بلی»
هم بر آن پیشینه اقرارم، خداوندا: ببخش
بخششت عامست و میبخشی سزای هر کسی
گر به بخشایش سزاوارم، خداوندا، ببخش
ناامیدی بردم از یاران، که میاندوختم
روز نومیدی تویی یارم، خداوندا، ببخش
آبرویم نیست اندر جمع خاصان را، ولی
آب چشمم هست و میبارم، خداوندا، ببخش
عالمی بر عیب و تقصیرم تو، یارب دست گیر
واقفی بر غیب و اسرارم، خداوندا، ببخش
گفتهای: بر زاری افتادگان بخشش کنم
اینک آن افتادهٔ زارم، خداوندا، ببخش
با خروش سینهٔ زیرم، الهی، درپذیر
یا بر آب چشم بیدارم، خداوندا، ببخش
گر به دلداری دل مجروح من میلی نمود
بر دل مجروح و دلدارم، خداوندا، ببخش
ور چشیدم شربتی بیخود ز روی آرزو
ز آرزوی خود به آزارم، خداوندا، ببخش
اوحدیوار از گناه خود فغانی میکنم
بر فغان اوحدیوارم، خداوندا، ببخش
چون گنه را عذر میآرم، خداوندا، ببخش
پای خجلت را روایی نیست بر درگاه تو
دست حاجت پیش میدارم، خداوندا، ببخش
گر گناهم سخت بسیارست رحمت نیز هست
بر گناه سخت بسیارم، خداوندا، ببخش
چون پذیرفتار بدرفتار نادانان تویی
بر من نادان و رفتارم، خداوندا، ببخش
مایهداران نقد روز رفته بازآرند و من
بی زر این شهر و بازارم، خداوندا، ببخش
پیشت از روز الست آوردم اقرار «بلی»
هم بر آن پیشینه اقرارم، خداوندا: ببخش
بخششت عامست و میبخشی سزای هر کسی
گر به بخشایش سزاوارم، خداوندا، ببخش
ناامیدی بردم از یاران، که میاندوختم
روز نومیدی تویی یارم، خداوندا، ببخش
آبرویم نیست اندر جمع خاصان را، ولی
آب چشمم هست و میبارم، خداوندا، ببخش
عالمی بر عیب و تقصیرم تو، یارب دست گیر
واقفی بر غیب و اسرارم، خداوندا، ببخش
گفتهای: بر زاری افتادگان بخشش کنم
اینک آن افتادهٔ زارم، خداوندا، ببخش
با خروش سینهٔ زیرم، الهی، درپذیر
یا بر آب چشم بیدارم، خداوندا، ببخش
گر به دلداری دل مجروح من میلی نمود
بر دل مجروح و دلدارم، خداوندا، ببخش
ور چشیدم شربتی بیخود ز روی آرزو
ز آرزوی خود به آزارم، خداوندا، ببخش
اوحدیوار از گناه خود فغانی میکنم
بر فغان اوحدیوارم، خداوندا، ببخش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - وله رحمةالله علیه
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - وله بردالله مضجعه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.