۳۰۱ بار خوانده شده

آغاز ده نامه

شنیدم کز هوسناکان جوانی
به ناگه فتنه شد بر دلستانی

رخش زرد و تنش باریک میشد
جهان بر چشم او تاریک میشد

شبی بیدار بود، از عشق نالان
پریشان گشته چون آشفته حالان

دلش را آتش سودا برآشفت
چو آتش تیزتر شد باد را گفت:
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در مناجات
گوهر بعدی:نامهٔ اول از زبان عاشق به معشوق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.