هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد هجران و عشق نافرجام خود می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و دردش را درمان نماید. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دلش در بند اوست و از فراق رنج می‌برد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

نامهٔ اول از زبان عاشق به معشوق

نسیم باد نوروزی، چه داری؟
گذر کن سوی آن دلبر به یاری

نگار ماهرخ، ترک پریوش
بت گل روی سیم اندام سرکش

فروغ نور چشم شهریاران
چراغ خلوت شب زنده‌داران

نهال روضهٔ حسن و جوانی
زلال فیض و آب زندگانی

چو دریابی تو آن رشک پری را
نمودار بتان آزری را

فرو خوان قصهٔ دردم به گوشش
نهان از طرهٔ عنبر فروشش

بگو او را به لطف از گفتهٔ من
که: ای وصل تو بخت خفتهٔ من

کنون عمریست تا در بند آنم
که روزی قصهٔ خود بر تو خوانم

دل ریشم به مهرت مبتلا شد
ترا دید و گرفتار بلا شد

نمودی رخ، ربودی دل ز دستم
کنون هستم بدانصورت که هستم

به پای خود در افتادم به دامت
تو آزاد از منی، ای من غلامت

دل اندر روی رنگین تو بستم
ندانم تا چه رنگ آید به دستم؟

تنم پرتاب و دل پرجوش تا کی؟
زبان پر حرف و لب خاموش تا کی؟

دلی رنجور و جانی خسته دارم
وزین محنت زبان چون بسته دارم؟

توانم ساخت، چون جانم نباشد
ولیکن تاب هجرانم نباشد

چو درمانم، به کار آرم صبوری
ولی صبرم نباشد وقت دوری

غمت را تا توانستم نهفتم
چو وقت گفتن آمد با تو گفتم

کنون تا خود ترا فرمان چه باشد؟
نگویی تا: مرا درمان چه باشد؟

دوایی کن مرا، کین دردم از تست
دل بریان و روی زردم از تست

نگفتم تاکنون احوال با کس
چو حال من بدانستی، ازین بس
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آغاز ده نامه
گوهر بعدی:غزل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.