هوش مصنوعی: این متن به بیان اهمیت رنج و سختی در پرورش و رشد انسان می‌پردازد. با استفاده از تمثیل‌های مختلف مانند درخت، آهن و حیوانات، نشان می‌دهد که بدون تحمل رنج و سختی، هیچ چیز ارزشمندی به دست نمی‌آید. همچنین، متن به عواقب بی‌مسئولیتی و بی‌توجهی به رشد و پرورش اشاره می‌کند و در نهایت، بر اهمیت تلاش و پشتکار برای رسیدن به موفقیت تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی است که برای درک کامل آن، نیاز به تجربه و بلوغ فکری وجود دارد. تمثیل‌ها و استعاره‌های به کار رفته در متن نیز ممکن است برای کودکان قابل درک نباشند. بنابراین، این متن بیشتر مناسب نوجوانان و بزرگسالان است که توانایی تحلیل و درک مفاهیم پیچیده را دارند.

در تاثیر پرورش و وخامت عاقبت خود رویی

هر که از پرورنده رنج ندید
در جهان جز غم و شکنج ندید

میوهٔ بیشه چون نپروردست
دل داننده را نه در خوردست

خورش خرس یا شغال شود
یا در آن بیشه پایمال شود

خرس نیزار خورد به ناچارش
زود در کخ کخ اوفتد کارش

در درختش که پر گره شد و زشت
در زنند آتش و کنند انگشت

چون بسوزد دگر به شهر برند
وندر آن کوره‌های قهر برند

آتشی باز بر فروزانند
در دم آهنش بسوزانند

ز تفش سنگ در خروش آید
آهن از تاب او به جوش آید

تن او را به سیخ گردانند
تا صدش بار در نور دانند

دست استاد و رخ سیاه کند
در و بام دکان تباه کند

کورهٔ او ز هر نفس زدنی
آدمی را کند چو اهرمنی

سال و مه جفت ناخوشی گردد
در دو بوته دو آتشی گردد

از وجودش اثر بجا نهلند
خاک او نیز در سرا نهلند

تا بدانی که چرک خود رستن
به چنین آتشی توان شستن

تو خود رویی وز خود رایی
چون زمانی به خود نمییی؟

در حیات به غم کنند انگشت
تا ز دودش سیاه گردی و زشت

چون بمیری در آن سرات برند
پیش نار سقرفزات برند

به دم دوزخت در اندازند
گه بسوزند و گاه بگدازند

ماکیان چون سقط چرید و سبوس
عرصهٔ خایه کردنست و عبوس

گر نیاید همی نخوانندش
ور بیاید به سنگ رانندنش

روزش از چپ و راست تیر زنان
شب در آن خانهای پیرزنان

خوف در جان و طوف در سرگین
گه به آن خانه پوید و گه این

دهیانش به سر در آویزند
شهریانش به قهر خون ریزند

باز چون میل آب و دانه نکرد
بر زمین آشیان و خانه نکرد

چند روزی به محنت و زاری
که ریاضت کشید و بیداری

لایق دست میر و شاه شود
در خور مسند و کلاه شود

تا درو فر شاه کار کند
مرغ ده سنگ خود شکار کند

از بلندان نظر بلند شود
تا نصیب تو چون و چند بود؟

فر احمد چو در علی پیوست
در خیبر گرفت در یکدست

گر تو داری، مبند بر خود راه
ور نداری، ز دیگران میخواه
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:در شفقت بر زیر دستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.