۲۷۴ بار خوانده شده

در سبب مرگ طبیعی

پیش ازین کردمت ز حال آگاه
که: سه روحند جسم را همراه

کار هر یک پدید و مدت کار
وین سخن باز می‌کنم تکرار

تا چهل سال روح روینده
میکند کار در تن بنده

تن او باشد اندر افزونی
متفاوت به چندی و چونی

چون گذشتی از آن، نبالد تن
هر دم از زحمتی بنالد تن

لیکن آثار روح حیوانی
که تو ادراک و جنبشش خوانی

همچنان برقرار خود باشند
بر سر شغل و کار خود باشند

گاه پیری به قدر کند شوند
گر چه رامند، لیک تند شوند

در بدنها رطوبتیست لطیف
منفصل گشته از فضول کثیف

که حیات ترا عزیزی اوست
نشانهٔ قوت غریزی اوست

آن رطوبت چو برقرار بود
زان مزاج تو رطب و حار بود

تن به تدبیر نفس انسانی
زنده باشد، چنانکه میدانی

چون شود در تن آن نظارت کم
بدنت را شود حرارت کم

اندک اندک همی شود زو خرج
تا بپالاید از مشام و ز فرج

کندت قید سردی و خشکی
طرح کافور بر خط مشکی

آنچه تحلیل یابد از بدلش
دهدت دست، کم بود خللش

ور بدل کم شود شکسته شود
تا حیات از بدن گسسته شود

کند اندر تنت هلاک نزول
نفس نطقیت را کند معزول

سبب اینست مرگ و مردان را
ضغف و فرتوتی و فسردن را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:دور سوم در شرح معاد خلایق و احوال آخرت
گوهر بعدی:در ذکر معاد و تجرد کلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.