هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنجی که از دست معشوق یا شخصی دیگر متحمل شده، سخن می‌گوید. او از بی‌عدالتی و بیدادی که از سوی این شخص دیده شکایت کرده و ابراز می‌کند که دیگر تحمل این رنج‌ها را ندارد. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عاشقانه و اسطوره‌ای مانند فرهاد و شیرین دارد که نشان‌دهنده عمق احساسات شاعر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و اشاره‌های ادبی و اسطوره‌ای است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، لحن غمگین و شکایت‌آمیز شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۶۰

تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت

تا دور شدی از برم ای طرفه بغداد
شد دامن من دجلهٔ بغداد ز دستت

از دست تو فردا بروم داد بخواهم
تا چند کشم محنت و بیداد ز دستت

بی شکر شیرین تو در درگه خسرو
بر سینه زنم سنگ چو فرهاد ز دستت

گر زانک بپای علمم راه نباشد
از دور من و خاک ره و داد ز دستت

تا چند کنم ناله و فریاد که در شهر
فریاد رسی نیست که فریاد ز دستت

هر چند که سر در سر دستان تو کردیم
با این همه دستان نتوان داد ز دستت

از خاک سر کوی تو چون دور فتادم
دادیم دل سوخته بر باد ز دستت

زینسان که به غم خوردن خواجو شده‌ئی شاد
شک نیست که هرگز نشود شاد ز دستت
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.