هوش مصنوعی: شاعر در این متن به دنبال شراب، آفتاب صبحگاهی، مرهم خستگی، آب برای رفع تشنگی، و مونسی برای دل خراب خود می‌گردد. او از دردها و رنج‌های خود سخن می‌گوید و به دنبال آرامش و تسکین است. متن پر از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه درباره غم، درد، و جستجوی آرامش است.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌های مکرر به شراب و دردهای روحی نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

غزل شمارهٔ ۶۸

ساقیا ساغر شراب کجاست
وقت صبحست آفتاب کجاست

خستگی غالبست مرهم کو
تشنگی بیحدست آب کجاست

درد نوشان درد را به صبوح
جز دل خونچکان کباب کجاست

همه عالم غمام غم بگرفت
خور رخشان مه نقاب کجاست

لعل نابست آب دیده ما
آن عقیقین مذاب ناب کجاست

تا بکی اشک بر رخ افشانیم
آخر آن شیشه گلاب کجاست

بسکه آتش زبانه زد در دل
جگرم گرم شد لعاب کجاست

از تف سینه و بخار خمار
جانم آمد بلب شراب کجاست

دلم از چنگ می‌رود بیرون
نغمهٔ زخمهٔ رباب کجاست

بجز از آستان باده فروش
هر شبم جایگاه خواب کجاست

دل خواجو ز غصه گشت خراب
مونس این دل خراب کجاست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.