هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به جستجوی معشوق و آرامش می‌پردازد و از درد فراق و نبودن یار می‌نالد. او از باغبان، دوستان، طبیب و داروفروش می‌پرسد که راه نجات و آرامش کجاست و در نهایت به بی‌کرانی عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و جستجوی معنا نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۹

ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست
در بوستان گلی چو رخ دوستان کجاست

وی دوستان چه باشد اگر آگهی دهید
کان سرو گلعذار مرا بوستان کجاست

تا چند تشنه بر سر آتش توان نشست
آن آب روح‌پرور آتش‌نشان کجاست

دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست
داروفروش خسته‌دلان را دکان کجاست

من خفته همچو چشم تو رنجور و در دلت
روزی گذر نکرد که آن ناتوان کجاست

چون ز آب دیده ناقهٔ ما در وحل بماند
با ما بگو که مرحلهٔ کاروان کجاست

از بس دل شکسته که برهم فتاده است
پیدا نمی‌شود که ره ساربان کجاست

در وادی فراق به جز چشمهای ما
روشن بگو که چشمهٔ آب روان کجاست

خواجو ز بحر عشق کران چون توان گرفت
زیرا که کس نگفت که آن را کران کجاست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۳/۳/۱۰ ۱۳:۱۹

در دم بجان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلانرا دکان کجاست

من خفته همچو چشم تو رنجور و در دلت
روزی گذر نکرد که آن ناتوان کجاست

چون ز آب دیده ناقه ما در وحل بماند
با ما بگو که مرحله کاروان کجاست