هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، با استفاده از نمادهای رمضان، باده، و مستی، به بیان احساسات شاعر دربارهٔ جدایی، عشق، و روزه‌داری می‌پردازد. شاعر از تضاد بین معنویات و لذات دنیوی سخن می‌گوید و با اشاره به ماه رمضان و می‌نوشی، احساسات پیچیدهٔ خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و پیچیده‌ای است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و نمادهای عرفانی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند می‌نوشی و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۴

رمضان آمد و شد کار صراحی از دست
بدرستی که دل نازک ساغر بشکست

من که جز باده نمی‌بود بدستم نفسی
دست گیرید که هست این نفسم باد بدست

آنکه بی مجلس مستان ننشستی یکدم
این زمان آمد و در مجلس تذکیر نشست

ماه نو چون ز لب بام بدیدم گفتم
ایدل از چنبر این ماه کجا خواهی جست

در قدح دل نتوان بست مگر صبحدمی
که تو گوئی رمضان بار سفر خواهد بست

خون ساغر بچنین روز نمی‌شاید ریخت
رک بربط بچنین وقت نمی‌باید خست

ماه روزه ست و مرا شربت هجران روزی
روز توبه‌ست و ترا نرگس جادو سرمست

هیچکس نیست که با شحنه بگوید که چرا
کند ابروی تو سرداری مستان پیوست

وقت افطار به جز خون جگر خواجو را
تو مپندار که در مشربه جلابی هست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.