هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، زیبایی معشوق و تأثیرات عشق را با تصاویر شاعرانه مانند نور خورشید از چهره معشوق، شراب شیرین از لب او و بوی بهشت از باغ گلزار توصیف میکند. شاعر از عشق و جذبههای آن سخن میگوید و در نهایت به عرفان و تسلیم در برابر معشوق میپردازد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۱۲۲
شعاع چشمهٔ مهر از فروغ رخسارست
شراب نوشگوار از لب شکر بارست
کمند عنبری از چنین زلف دلبندست
فروغ مشتری از عکس روی دلدارست
نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست
شمیم باغ بهشت از نسیم گلزارست
چه منزلست مگر بوستان فردوسست
چه قافلهست مگر کاروان تاتارست
چه لعبتست که از مهر ماه رخسارش
چو تار طره او روز من شب تارست
بسرسری سر زلفش کجا بدست آید
چو سر ز دست برون شد چه جای دستارست
تو یوسفی که فدای تو باد جان عزیز
بیا که جان عزیز منت خریدارست
بنقش روی تو هر آدمی که دل ندهد
من آدمیش نگویم که نقش دیوارست
چو چشم مست ترا عین فتنه میبینم
چگونه چشم تو در خواب و فتنه بیدارست
درون کعبه عبادت چه سود خواجو را
که او ملازم دردی کشان خمارست
عجب مدار ز انفاس عنبرآمیزش
که آن شمامه ئی از طبلههای عطارست
شراب نوشگوار از لب شکر بارست
کمند عنبری از چنین زلف دلبندست
فروغ مشتری از عکس روی دلدارست
نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست
شمیم باغ بهشت از نسیم گلزارست
چه منزلست مگر بوستان فردوسست
چه قافلهست مگر کاروان تاتارست
چه لعبتست که از مهر ماه رخسارش
چو تار طره او روز من شب تارست
بسرسری سر زلفش کجا بدست آید
چو سر ز دست برون شد چه جای دستارست
تو یوسفی که فدای تو باد جان عزیز
بیا که جان عزیز منت خریدارست
بنقش روی تو هر آدمی که دل ندهد
من آدمیش نگویم که نقش دیوارست
چو چشم مست ترا عین فتنه میبینم
چگونه چشم تو در خواب و فتنه بیدارست
درون کعبه عبادت چه سود خواجو را
که او ملازم دردی کشان خمارست
عجب مدار ز انفاس عنبرآمیزش
که آن شمامه ئی از طبلههای عطارست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.