هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از جمال و زیبایی معشوق سخن می‌گوید، اما با اشاره به دردها و رنج‌های عشق. شاعر از ناتوانی و خستگی خود می‌گوید و از روزگار ستمگر شکایت می‌کند. در عین حال، او به عشق و وفاداری خود تأکید دارد و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و ستم روزگار ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۳

به بوستان جمالت بهار بسیارست
ولیک با گل وصل تو خار بسیارست

مدام چشم تو مخمور و ناتوان خفتست
چه حالتست که او را خمار بسیارست

میم ز لعل دل افروز ده که جان‌افزاست
وگرنه جام می خوشگوار بسیارست

خط غبار چه حاجت بگرد رخسارت
که از تو بردل ما خود غبار بسیارست

مرا بجای توای یار یار دیگر نیست
ولی ترا چو من خسته یار بسیارست

بروزگار مگر حال دل کنم تقریر
که بردلم ستم روزگار بسیارست

زخون دیدهٔ فرهاد پاره‌های عقیق
هنوز بر کمر کوهسار بسیارست

صفیر بلبل طبعم شنو وگرنه بباغ
نوای قمری و بانگ هزار بسیارست

چه آبروی بود بر در تو خواجو را
که در ره تو چو او خاکسار بسیارست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.